مادر بزرگ بالغ, یک زن چاق, گرسنه برای نیم تنه یک مرد بود و تصمیم به بازنشستگی به صرف شب با یک مرد. دستیار مرد سیاه و سفید به خانه او آمد و کشاورز قدیمی راضی زمانی که او سیگنال سکس با تعمیرکار در منزل داد. او در حال حاضر خوش شانس است که مادربزرگش روزهای قدیمی را به یاد می آورد و از روزهای گذشته دور می شود ، همانطور که می گویند. او انباشته زاهد گوشه نشین قدیمی چند بار, برای اولین بار از و چوچوله بازبان و دهان و سپس از ارتباط جنسی با سرطان.