من معشوقه ام را با یک الاغ آبدار به هتل جذب کردم ، و صبح ، وقتی بیدار شدم ، تصمیم گرفتم با استفاده از سوراخ هایش ادامه دهم. هنگامی که بز به دنبال از پنجره به بیرون, دوست پسر به سرعت در پشت حل و فصل و از وجود او یادآوری, لعنتی مینکا. آنها نمی توانند برای مدت طولانی دمار از روزگارمان درآورد, تیره و تار و به داستانهای سکسی خانه یک تخت گرم نقل مکان کرد, جایی که آنها به پایان رسید آنچه را که آغاز شده بود.