آن را فقط باران و مرد را دیدم که برخی با موهای قرمز مرغ بود چمباتمه پایین و جمع آوری های مختلف قوطی از آسفالت بطری نزدیک شدن به یک دختر روسی برای آنها پسر پیدا کردن آنچه که اتفاق افتاد معلوم شد که او تا به حال سرقت کیف پول و تمام آرایش پراکنده شد در جهات مختلف. او کمک کرد همه چیز را جمع آوری و شروع به جمع آوری دختر مثل شما به من بدهکار . برای یک دقیقه من مانند یک عوضی خر احساس, و سپس آنها را به کلبه که سگس درخانه در آن دوست دختر خود را خودش را به او داد آمد.