نوزده کودک خسته تماشای عمه خود زندگی می کنند در یک کلبه که به طور مداوم در لباس پوشیدن و مانند یک فاحشه به طوری که او تصمیم گرفت به یک بار و برای همه خوردن آبدار عمه که می تواند راه رفتن در اطراف در چنین بی شرم فرم. و پدر خوشحال بود به لباس به طور خاص برای از راه بدر کردن پسر بچه که او مدتها پیش او را در چشم او چون پدرش تا به حال به طور کامل داستانهای سکسی خانه متوقف شد پرداخت زمان برای تخت خود را.